باید برای عیادت مریضی که حقوقی بر من دارد به بیمارستان می رفتم .بنا به ملاحظاتی آژانس را بر ماشین شخصی ترجیح دادم . راننده جوان و خوش مشربی به تور من خورده بود . با خنده گفتم اگر کرایه می خواهی باید کنار این خودپرداز نگه داری ؛ موقع بازگشت دیدم راننده جوان کمی جلوتر کنار خانم جوانی که تیپ تقریبا سانتی مانتالی داشت مشغول ور رفتن با خودروی شاسی بلند است .
اندکی بعد حرکت کردیم . منتظر پرسش نماند و گفت بچه اش داخل خودرو مانده بود و ریموت عمل نمی کرد قدری نگران و دستپاچه شده بود کمکش کردم مشکل حل شد . به حکم عقل کار خوبش را تحسن کردم .کمی جلوتر گفت از تونل و بزرگ راه نیایش می رویم و بعد اضافه کرد که البته چند روزی است نامش را گذاشته اند " آیت الله هاشمی رفسنجانی " پسرش را کرده اند رییس شورا ، خلاصه همه اش صفاست . گفتم ان شاء الله که اوضاع بهتر می شود ؟ زیر لب گفت از قالی باف بهتر است . تکرار کردم قالیباف چطور بود ؟ گفت خیلی کار کرد اما خیلی دزدید ! خودش و همراهان و اطرافیانش ؛ داستان املاک نجومی و امثال آن . اذعان کردم که بنده فی الحال سخنگو یا مدافع کسی نیستم اما پرسیدم این ها را اطلاع داری یا هر آنچه در رسانه ها و شبکه های اجتماعی رد وبدل می شود بازگو می کنید ؟ بالآخره این ها را نوشته اند و گفته اند .گفتم یادت هست که به آن خانم کمک کردی ؟ اگر کسی از آشنایانت آن سوی خیابان ماجرا را دیده باشد و چنین بنویسد که فلانی را دیدم که دوبله پارک کرد و رفت سراغ خانمی جوان و با هم چیزهایی رد و بدل کردند و احتمالا قول و قرارهایی گذاشتند ..سخنم را برید که والله من فقط کمکش کردم . ادامه دادم تازه بنده که همسفر شمایم قبل از بیان ماجرا بر اساس حمل عمل مسلمان به درستی ، به ذهنم رسید لابد یکی از بستگان است که تصادفا به هم رسیده اید . قضاوت غیر عالمانه ما در باره دیگران به همان اندازه بد است که قضاوت دیگران در باره ما . حرف از تفاوت دیدن و شنیدن است و وهم و احتمال در برابر یقین . مولوی به تاسی از امام علی ع گوش را نماد یکی و چشم را نشانه دیگری می داند؛
گوش را بگرفت و گفت این باطلست
چشم حقست و یقینش حاصلست
آن به نسبت باطل آمد پیش این
نسبتست اغلب سخنها ای امین
البته جوان خوش قلبی بود و نوع سخن گفتنش نشان از تامل او در این مطالب داشت . حرف را کشید به شهردار آینده ، با پیش دستی پرسیدم شهردار جدید چطور است ؟ با ابراز بی اطلاعی از سوابقش پرسید ، گفتم وزارت آموزش و پرورش ، معاومت اول رییس جمهوری ، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ، ( که به علت مشکل قلبی استعفا داد ) وزارت علوم ( دو دوره ) ، مشاور امور اقتصادی رییس جمهور و... سریعا نظر داد که لابد شهرداری پول بیشتری دارد و قلبش را خوب می کند. ! پاسخ دادم فکر نمی کنم انگیزه و نیازی به پول داشته باشد .( به هر حال این شرایطی است که ایجاد شده و همه مسوولان از چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا مورد بی اعتمادی مردمند ) باید اندیشید تخریب پایه های اعتماد عمومی به بهانه های مختلف و بویژه اهداف انتخاباتی در آینده چه بلایی بر سر جامعه خواهد آورد ؟ سهم هر کسی در این فرایند بی اعتبار سازی و بریدن رشته های پیوند مردم و مسوولان چقدر است ؟ برگرداندن چرخ بر مدار اولش تنها راه درمان این عارضه کشنده است . مردم انقلاب ،اهداف بلند آن ، شهیدان پاک سرشتش و صفای امام و رهبری را طالبند اما حساب آنان را از عملکرد خیلی از مسوولان جدا می دانند . پس باید متولیان دیروز و امروز که از نفس افتاده اند خود را بازیابی کنند تا از حساب اسلام و انقلاب برای آنان هزینه نشود. و اگر کار از بازیابی گذشته است جهات مسوول اعمال قانون و عدالت را جدی بگیرند .گر چه آحاد شهروندان باید بدانند در قبال اظهارات و قضاوت های خود مسوولند .
نظرات/سوالات