یادداشت/ در شلوغی همه چیز می دهند

یادداشت/ در شلوغی همه چیز می دهندبه سختی خود را به ورودی حرم امام علی ع - باب الساعة - رساندم هر کسی حالی داشت و به قدر مقدر دریافت فیض می کرد. کسی از اهل دل را تصادفا دیدم. از سفر سامرا و کاظمین به نجف آمده بود.

حرف از ازدحام و شلوغی شد که گفت در این شلوغی خیلی چیزا می دهند که در خلوت نیست. سری به محل حکومت و زندگی امام علی ع در کوفه زدیم و نماز ظهر را در مسجد کوفه اقامه کردیم. جای جای مسجد یادآور خاطرات صدر اسلام است.

ساعت نه صبح برای پیوستن به جمع پیاده روها روبروی حرم حاضر شدیم و تا غروب حدود ۱۵ کیلو متر خیل پیاده روهای واله را همراهی کردیم . بهانه کار بود اما در واقع توفیق حضور در جمع خوبان سلب شد و با ماشین راهی کربلا شدیم.

داخل ماشین با طلبه ای هندی ساکن نجف همسفر شدیم . ظاهرا دو سال در جامعة المصطفی قم بودند و به دلایلی که خود می گفت مشکل اقامت راهی نجف شده اند. پای پنج حوزه بود ( به قول خودش سطوح ) .

می گفت زندگی در ایران نسبت این جا ارزان تر است و وفور نعمت بیشتر . اما حوزه نجف را بهتر می دانست دلیلش این بود که مثلا منطق مظفر را در جامعة المصطفی یک ساله می خوانند و در این جا سه ساله ! نمی دانم واقع امرش چی بود ولی این استدلالش خیلی به من نچسبید.

ملاقات برخی دوستان دوران اسارت در مسیر راهپیمایی برای من شیرین بود. مثلا حسن فرهادی اهل مشهد ، از سنخ آنانی بود که با مزاح های خوش مزه اش بچه ها را در آن غربتکده می خنداند .نمایندگان صلیب سرخ که می آمدند کلمات و حروف مهمله را به لهجه غلیظ انگلیسی چنان کنارهم می چید که صلیبی ها به تردید در سخنان او می گفتند ما اهل سوئدیم و انگلیسی کامل نیستیم ، ایشان با لهجه غلیظ و تند حرف می زند که ما نمی فهمیم و بچه ها غرق در شعف می خندیدند .تعبیر من این بود که ثواب این ها ازطلبه ها بیشتر نباشد کمتر نیست .

در بین را جوانی را دیدم که پا برهنه می آمد پرسیدم اگر کفش بخواهی هست ؟ گفت نذر دارم که پیاده بروم . از یکی دیگر پرسیدم پاهای برهنه ات اذیت نمی شود گفت چرا، ولی با عشق چه کنم ؟ دو سه بچه کلاس سوم و چهارم ابتدایی را دیدم که مشغول جمع آوری آشغال ها هستند ، گفتم چه می کنید ؟ با تنظیف جاده و جمع کردن زباله ها به زوار حسین ع خدمت می کنیم. ساعت ده و نیم شب به کربلا رسیدیم.

بلد بودن زبان عربی به دردمان خورد و به راحتی تاکسی گرفیم و عازم موکب خراسان شمالی ها شدیم . مسوول موکب که خود از پیشکسوتان جهاد و شهادت و نیز از مدافعان حرم بود به استقبالمان آمد . ما را به خانه ابو حیدر از اهالی کربلا برد که کارمند دانشگاه کربلا بود و بچه های گلی داشت . بعد از مقداری صحبت معلوم شد که در مسائل امت اسلامی همدرد ماست .

احساسش این بود که مراسم اربعین گر چه ارزشمند و مغتنم است اما می تواند بهره برداری فرهنگی بهتر شود . می گفت به دلیل کینه های دیرین آل سعود به عراق به این کشور ، به مذهب اهل البیت ع و خاصه مراسم حسینی و خصوصا اربعین آبستن حوادث است . آل سعود تلاش می کند با تامین مالی سران برخی گروه های پر طرفدار شیعه که زمینه عصبیت قومی را دارند و ایجاد ائتلاف بین آنان و گروه های سنی طرفدار سعودی فتنه ای علیه ایران و جبهه مقاومت راه بیندازد.

او می گفت در گذشته کفه سخنرانی های معرفت بخش بر نوحه خوانی " الاناشید الحسینیه " غلبه داشت اما اینک حتی تلویزیون بیشتر در فکر تبلیغ کرم و بخشش عراقی ها در موسم اربعین است . با هم از خیابان می گذشتیم که یکی از همین سروده ها پخش می شد . او گفت می دانی این فرد چه می گوید بیایید ما به شما غذا ، اسکان ، چای ، میوه و ..می دهیم.

با تحسر می گفت این قبیل مطالب جای مدایح جای بسیاری از سروده های معرفت ساز را گرفته است . واقعا ما با اهل البیت ع مواسات داریم . زیبنب و اهل بیت در مسیر اسارت چه می خوردند ؟ ما باید از زائران حسینی پذیرایی کنیم ولی نباید انواع خوردنی ها و نوشیدنی ها را به رخ بکشیم. . او می گفت دانشگاه کربلا برای بررسی ابعاد قیام امام حسین ع کنفرانس گرفت ولی علمای ایران و عراق و غیره نشستند و پشت درهای بسته با هم مباحثه کردند اما نه از مردم عادی که بلکه از حضور دانشجویان هم خبری نبود.

یکی از پیشکسوتان بانی خیر شد تا بر حسب وظیفه سری به موکب خراسان شمالی زدیم انصافا زحمت زیادی کشیده بودند .چند خیمه با ابعاد بزرگ برای برادران و چند خیمه برای خواهران که به گفته متولیان ظرفیت پذیرایی و اسکان حدود هزار نفر را داشت. در کنار آن آشپزخانه و نانوایی هم دایر کرده بودند و حتی عزیزی کار خیاطی برای زائران را انجام می داد.

در محله تعلیب کربلا اسکان داشتیم ، فاصله تا حرم سید شهیدان زیاد نبود اما به دلیل ازدحام بیش از یک ساعت طول کشید . یادم آمد از روزی که عراقی ها در اسارت پس از ماجرای طولانی ما به کربلا بردند و گرد و غبار نشسته بر جای جای حرم طبع شعری نداشته مرا هم تحریک کرد تا بگویم:

قبر سالار شهیدان خالی از زوار بود / گرد غربت هرکجای آن در و دیوار بود

آن که نامش کیمیا و تربتش بخشد شفا / حرمتش در زیر پای دشمن غدار بود

آن روز بعثی ها تلاش داشتند حرم را برای ما عادی جلوه دهند .از جمله چند نفر زیر تابوتی را گرفته بودند که مثلا جنازه را طواف گرد ضریح آورده اند اما با کمی دقت همه اسرا فهمیدند که تابوت خالی است.

دیدن غربت آن روز حرم ،ارزش این خیل میلیونی را دو چندان می افزاید. البته به دلیل همین ازدحام که خدا کند بر گرد اولیا و برای اقتدا به سیرتشان فزونی یابد توفیق ورود بر صحن و زیارت ضریح حاصل نشد. امیدواریم به فضل الهی حال ما مصداق ، بعد منزل نبود در سفر روحانی باشد و پناه می بریم از آن که نمونه عملی شعری شویم که گفت ؛ به درون کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی یک نکته هم نباید نادیده گرفت.

راهپیمایی اربعین از گذشته از سوی مشتاقان و علما مرسوم بوده است اما آن چه باعث این گستردگی و جهانی شدن شده است در حقیقت تحقق اعجاز حسینی در سایه لطف الهی به دست شیفتگان طریق اهل البیت ع و سهم بی بدیل فرزندان و هم وطنان سلمان فارسی است .

تعبیر رویای صادقه شهیدان و رزمندگانی است که می خواندند : نسیمی جان فزا می اید بوی کرب و بلا می آید. البته که سهم ایرانیان در بسط و نشر اسلام در هر دو مدرسه شیعه و سنی به گواه تاریخ و آثار موجود روایی ، تفسیری ، فقهی اصولی فلسفی ، عرفانی تاریخی و.. قطعا بی بدیل است. شاید بیش از ۷۰ درصد.

نظرات/سوالات

  • هیچ نظری یافت نشد
لطفا برای ثبت نظر خود وارد شوید
....