هر وقت توفیق حضور در جمع نمازگزاران دروازه گرگان حاصل می شد در صف اول زیارتش می کردم انسانی خوش اخلاق و با صفا و فرزندانی دوست داشتنی و متدین و مهم تر از همه کارراه انداز و خوش اخلاق، همه فرزندانش اهل جبهه و جنگ و ایثار . یکی شان حسین را می گویم شهیدانه از دنیا رفته است.
هر بار مرا می دید ابراز محبت داشت و می گفت در خانه منتظر شمایم و من هم تقصیر را به دوش آقا مجید می انداختم که ما را نمی آورد و او هم با محبت پدرانه می گفت من می دانم و مجید . بالاخره در سفر مشهد توفیق زیارتش در منزل یکی از فرزندان حاصل شد. انگار خدایی بود که عکس یادگاری هم گرفتیم و مدتی بعد تقدیر آن بود که خبر فراقش را بشنویم و او به سفر آخرت رفت . خدایش رحمت کند و حشرش را با اولیاء خود و شهیدان راهش قرار دهد.
نظرات/سوالات